در این روزهای تعطیل پیشرو با اینکه خیلیها بار سفر بسته و راهی جادهها شدهاند، اما هستند افرادی که به هر علت، در خانه ماندهاند و خواسته یا ناخواسته، ماندن را به رفتن ترجیح دادهاند. در این
وضعیتِ سکون و درخانهماندگی یکی از راههایی
که میتواند انرژیهای سفر را در دل و جان زنده نگهدارد و حس و حال درسفر بودن را
هرچند در حد ذرهای، در جسم و جان برانگیزاند تماشای فیلمهایی است که با محوریت
سفر ساخته شدهاند. به همین خاطر تصمیم گرفتم چند فیلم را پیرامون همین مضمون برای
علاقمندان سفر انتخاب و معرفی کنم.
Into the wild(2007) به سمت
طبیعت وحشی:
این فیلم برگرفته
از داستان زندگی «کریستوفر مککندلس»، دانشجویی است که پس از فارغ التحصیلی، تصمیم
میگیرد تا همهی ۲۴ هزار دلار پساندازش را به یک موسسهی خیریه اهدا کند. او بعد از این کار به سمت آلاسکا
سفری را آغاز میکند تا در دنیای وحشی و دور از تمدن زندگی کند. «کریستوفر» در طول
سفر با آدمهایی مواجه میشود که قبل از برخورد با سختیها و مشکلات طبیعت وحشی،
مسیر زندگی او را تغییر میدهند...
Tracks (2013) ردپاها :
فیلمی استرالیایی در ژانر درام به کارگردانی جان
کوران که بر اساس داستانی واقعی ساخته شدهاست. این فیلم ماجرای زنی ماجراجو به
اسم رابین دیویدسن است که در سال ۱۹۷۷ تصمیم میگیرد همراه با سگ و چهار شتر ۲۷۰۰ کیلومتر راه را در
بیابانهای استرالیا بپیماید تا به آن سوی صحرا و اقیانوس هند برسد.
(2004) The Motorcycle Diaries خاطرات موتورسیکلت:
این فیلم روایتگر سیر و سفری در سال ۱۹۵۲
است که توسط چه گوآرا (چریک اسطورهای) و دوستش آلبرتو گرانادو با موتورسیکلت در
آمریکای جنوبی انجام شده است. گوآرا به واسطه مشاهده زندگی رعایای بومی که فقر به
آنها تحمیل شده، دچار تحول میشود.
The Way (2010) راه:
این فیلم داستانِ پدری را دنبال میکند که بهتازگی پسر خود را از دست داده و تصمیم میگیرد تا یک پیادهروی
معنوی و باستانی را برای یادبود پسرش آغاز کند. امیلیو استوس (کارگردان فیلم) نقش
پسر فوت شده شخصیت اصلی داستان را بر عهده دارد. در این فیلم شاهد سفر به شهر سانتیاگو
ده کومپوستلا، مرکز منطقه خودمختار گالیسیا در اسپانیا هستیم که نماهای حیرت انگیز
و جذاب و همچنین محیطهای متنوعی به تصویر کشیده میشود و همچنین شخصیتهای جالبی
نیز در طول سفر با شخصیت داستان همراه میشوند.
(2015) Everest اورست:
این فیلم ماجرای واقعی صعود به قلهی
اورست در سال ۱۹۹۶ را به تصویر کشیده که در این صعود بر اثر یک حادثه هشت نفر کشته
شدند. این فیلم جریان زنده ماندن دو گروه کوهنورد در یکی از خطرناکترین فجایع تاریخ
کوهنوردی را نشان میدهد.
(2014) Interstellar میانستارهای:
فیلمی حماسی علمی–تخیلی به کارگردانی کریستوفر
نولان است. متیو مککانهی، ان هتوی، جسیکا چستین، مایکل کین و مت دیمون در این فیلم
به ایفای نقش پرداختهاند. ماجرای این فیلم دربارهٔ فضانوردانی است که از طریق کرم
چالهای به که کهکشان دیگری سفر میکنند تا سیارهٔ قابل سکونتی بیابند. این فیلم در دنیای مرموز کهکشان به کند و کاش میپردازد.
(2010) Eat Pray Love بخور عبادت کن عشق بورز:
الیزابت گیلبرگ زنی است که بعد از شکستی
در بارداری و طلاق از همسرش، به این فکر میافتد که برای درک ارزش زندگی دست به
مسافرتی دور دنیا بزند. او چهار ماه در ایتالیا میماند و غذا میخورد (بخور) چهار
ماه در هند عبادت میکند (عبادت کن) و حالا که دو ارزش زندگی را یافته میخواهد
تناسبی بین عبادت و خوردن پیدا کند که بهطور شگفتانگیزی به ارزش عشق میرسد (عشق
بورز)....
(2017) Jungle جنگل:
این فیلم در مورد سفر ماجراجویانه یک
سرباز است که بعد از اتمام خدمتش در ارتش قصد دارد به سفر برود و به خاطر روحیه
ماجراجویانهاش سفر به جنگلهای سرسبز آمازون را انتخاب میکند.
(2020) Nomadland سرزمین آوارهها یا عشایر:
این فیلم روایتگر داستان زنی در حدود شصت
سالگی است که پس از دست دادن همه چیز در
رکود بزرگ، سفری را در غرب آمریکا آغاز می کند و به عنوان یک عشایر ون نشین زندگی می کند. این فیلم برندهٔ جایزه شیر طلایی
جشنواره فیلم ونیز شد. همچنین در جوایز گلدن گلوب سال ۲۰۲۱ در چهار رشته بهترین فیلم
درام، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش اول زن نامزد شد که
از این بین توانست دو جایزه بهترین فیلم درام و بهترین کارگردانی را کسب کند.
(2016) Captain Fantastic کاپیتان خارقالعاده:
فیلم حالات و کیفیّات زندگی خانوادهای با
عقاید خاصّ فکری و فلسفی را به تصویر میکشد که به ناچار، بعد از یک دهه زیستن در
انزوا میان جنگلهای شمال غربی اقیانوس آرام، به محیط اجتماع بازمیگردند. این فیلم
در جشنوارههای مختلف افتخارات متعددی را بدست آورد که از میان آنها میتوان به
نامزدی دریافت یک جایزه اسکار، یک جایزه گلدن گلوب و یک جایزه بفتا اشاره کرد.
Land (2021) سرزمین :
فیلم Land اثری در ژانر درام محصول سال 2021 به
کارگردانی رابین رایت (Robin Wright) است که خودش نقش اصلی فیلم
را نیز بازی کرده است. در واقع این فیلم اولین تجربه کارگردانی رابین رایت، بازیگر
آمریکایی محسوب میشود. داستان این فیلم درباره زنی است که بعد از فاجعهای که در
زندگیاش رخ میدهد به طبیعت پناه میبرد.
اتفاقی که در کشور هند و در یکی از روستاهای حاشیه جادهی دهلی به آگرا برای من افتاد نگاهم را به چگونگی ارتباط بین آدمهایی که زبان مشترکی ندارند، تغییر داد. زمانی که با «سوجیت» پسر ناشنوای هندی آشنا شدم فهمیدم که همیشه لازم نیست برای برقرار ارتباط، حرف بزنیم و از واژههای قراردادی استفاده کنیم. ما ساعتها بدون این که واژهای رد و بدل شود چشم در چشم و با حرکت دستها و بازی سایهها و لبخندها و تکان دادن سر و گره انداختن در ابروها با هم گفتگو کردیم. من یک شب مهمان سوجیت بودم و این دعوت فقط با اشاره دست و لبخند میزبان صورت پذیرفت. سوجیت در مدت زمانی که من مهمان او بودم داستان زندگی پرماجرای خودش را با حرکات دست، تکان دادنهای سر و بازی نور با سایهها، برای من تعریف کرد و من با اینکه نه زبان هندی بلد بودم و نه زبان ویژه ناشنوایان را، ولی تمام حرفهای سوجیت را کاملا فهمیدم. ما با هم خندیدیم، ابراز هم دردی کردیم، غصه خوردیم و شگفتزده شدیم. به نظرم اگر قرار بود او این داستان را با واژهها تعریف کند برای من اینقدر جذاب و قابل درک و هیجانانگیز نبود. برای نشان دادن عشقش به مادرش که بسیار دوستش میداشت دستش را روی قلبش قرار میداد و آتشی سوزان در چشمش هویدا میشد، برای بیان اندوهش به خاطر از دست دادن برادر، اشک میریخت. واقعا اشک میریخت و این قطرات اشک صادقانهترین واژههایی بودند که من میتوانستم در ذهنم تصور کنم.
گاهی واژهها کار را خراب میکنند و منظور اصلی مخاطب را به شنونده یا خواننده انتقال نمیدهند و چیز دیگری از آن گفته یا نوشته برداشت میشود که مورد نظر گوینده نیست. واژهها خیلی ضعیفتر از احساساتند، واژهی «عشق» یا «درد» هیچ اندازه و معیاری ندارد و باید با «خیلی»، «زیاد»،«کم» و ... ترکیب شود که آنهم باز عمق ماجرا را نمیرساند. چشمها و دستهای ما در هیاهو و شلوغیِ زندگی روزمره، قدرتِ بیانشان را از دست داده و کمرنگ شدهاند. همین باعث میشود خیلی اوقات مجبور به توضیح دادن باشیم که چرا اینگونه نوشتیم و چرا آنگونه گفتیم. چشمها، بدون تکان خوردن لبها صادقانهترین و اولین اعتراف را برای احساس دوست داشتن (یا هر احساس دیگری) راحت و بیپرده بیان میکنند. و دستها مشتاقانه و گاه بیاراده، شعف، غم و اندوه، هیجان و نیاز را به بهترین شکل به تصویر میکشند. آدمها متفاوتند اما کلمات برای بیانِ منظور و احساسات، شبیه همند. چیزی که میتواند تفاوت آدمها را آنطور که هستند نشان بدهد، کلمات نیستند. چشمها و نگاهشان، دستها و بدنشان است.
به همین علت است که زبانِ بدن « Body language» یکی از اصول مهم ارتباطی در سرتاسر دنیاست و تا حدودی هم قوانین مشترکی دارد. یعنی ممکن است در عین ندانستن زبانِ بینالمللی به کشوری بیگانه سفر کنیم و با زبان آن کشور نیز آشنایی نداشته باشیم اما از طریق زبان بدن و بادی لنگویج تا حدود زیادی میتوان نیازهای روزمره را برطرف و ارتباطهای ساده را برقرار کرد. نکته مهم و درخور توجه درهنگام برقراری ارتباط با زبان بدن این است که از طریق آن تا حدود زیادی میتوان احساسات طرف مقابل را نیز متوجه شد. احساساتی مثل استرس و اضطراب، ترس، خوشحالی، خشم، عشق و نفرت، موافقت یا مخالفت، اعتماد به نفس، دروغگویی و حتی احترام گذاشتن از این طریق تا حدود زیادی قابل فهم هستند. البته این نکته هم لازم به ذکر است که بعضی از حرکات سر یا دست در تعدادی از کشورهای دنیا معنایی خلاف آنچیز که عرف است را تداعی میکنند و بهتر است قبل از سفر به کشورهای مختلف دنیا مطالعاتی در خصوص زبان بدن در فرهنگ آن کشور خاص داشته باشیم.