در مسیر

نوشته‌های حمید سلطان آبادیان از سفــــر، زندگی و ...

در مسیر

نوشته‌های حمید سلطان آبادیان از سفــــر، زندگی و ...

شب‌ و شهر

سرم را از پنجره‌ی بازِ اتاق بیرون می‌برم و آسمانِ تاریک و کدرِ شب را تماشا می‌کنم. چند ستاره‌ی کم‌فروغ در این‌سو و آن‌سوی آسمان، در تنهاییِ خودشان می‌درخشند. چقدر آسمانِ شبِ شهر، خالی و غمگین است. انگارنه‌انگار که آسمانی نامتناهیست! بیشتر شبیه تخته‌ی سیاهی می‌ماند که نوشته‌های رویش را خوب پاک نکرده‌اند و چند نقطه‌ی سفید روی آن جامانده است. آدمی که دلش گرفته باشد حق دارد با تماشای همچین آسمانی بیشتر دلش بگیرد و غم و غصه‌اش افزون شود.
تماشای آسمان – نه این آسمان – آسمانی که سرشار از ستاره و نور و کهکشان‌هاست، آدم را از خودش بیرون می‌کشد. غم و غصه‌ها، در میان این نورها گم می‌شوند و اثری از آن‌ها به‌جا نمی‌ماند. آدم اگر جایی زندگی کند که آسمانِ شبش، آسمان باشد، تمام شب، تا هنگامِ طلوع، مست است. ما که در شهرهای بسته و خسته زندگی می‌کنیم، هیچ درکی از آسمان شب نداریم. تاریکی و دود و ظلمات و خفقان، در هم گره می‌خورند و سقفی تیره‌وتار را روی سرمان و جلوی دیدگانِ مشتاقمان می‌کشند. نه جای برای نفس کشیدن هست، نه آسمانی برای تماشا کردن. خودمان را حبس کردیم و خوشحالیم. خوشحالیم از اینکه خانه‌های بزرگی داریم و توی پارکینگش، ماشین‌های خوشگلمان را پارک کرده‌ایم. از تمامی هستی و کهکشان، داشتن همین چهاردیواری و همان چهارچرخ  ما را خوشحال می‌کند. لم می‌دهیم روی مبل‌های نرم و توی مونیتورهای بزرگ، فیلم کهکشان‌ها و ستارگان را می‌بینیم و ذوق می‌کنیم. نمی‌دانیم که تمامی این زیبایی‌های، پیرامون ماست. یا خودمان را به ندانستن می‌زنیم و با کنترلِ تلویزیون شبکه‌ها را عوض می‌کنیم و خمیازه می‌کشیم.
آسمانِ واقعیِ شب، تصویری تماشایی از زندگی‌ و زیباییست. باید تماشا کنیم تا بفهمیم این دست و پا زدن‌های ما برای بیشتر اندوختن و روی‌هم انباشتن، بیهوده است. باید تماشا کنیم تا بدانیم غم و اندوه، بغض و کینه‌، غرور و نخوت، کبر و خودخواهیِ ما، تاریکیست و شادی و بخشش، مهربانی و آرامش، عشق و محبت، درستی و راستی و اندیشه‌ی ما نور است.
پنجره‌ی اتاق را می‌بندم و آسمان تیره و خفه‌ی شبِ شهر را می‌گذارم برای آن‌هایی که آسوده در بسترِ نرمِ خویش خفته‌اند. 

نظرات 2 + ارسال نظر
هدیه 1402/03/04 ساعت 08:35

بهار 1402/03/07 ساعت 13:47

فکر کردن همیشه خوب است . اما گاهی بهتر است به جای اندیشیدن به تاریکی ها ، از زیبایی های نور یک ستاره ی کوچک لذت برد . به لبخند مادر ، به نور ، به سفر، به شادی کودکان ، به لحظه های خوبِ نوشتن ، به ثبت یک لحظه ی ماندگار با یک عکس.. به خوبی ها دلگرم بود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد